جدول جو
جدول جو

معنی سبقت دادن - جستجوی لغت در جدول جو

سبقت دادن
ترجیح دادن، برتری دادن، مرجح دانستن، برتر شمردن، مقدم دانستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبق دادن
تصویر سبق دادن
درس دادن آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
نشان بردن دوپیل اند خرطوم درهم کشان زهر دو یکی برده خواهد نشان (نظامی) روسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیوند دادن ها رفتن انتساب دادن (کسی رابکسی یا چیزی رابکسی یاچیزی رابچیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
((~. دَ))
منسوب کردن، انتساب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
Stabilize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
Ascribe, Attribution, Impute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
stabiliser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
attribuer, attribution, imputer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
atfetmek, atıf, suçlamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
estabilizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
menstabilkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
নির্ধারণ করা , আরোপ , দোষারোপ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
ทำให้มั่นคง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
संदर्भित करना , अनुश्रय , आरोप लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
stabiliseren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
attribuire, attribuzione, imputare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
귀속시키다 , 귀속 , 비난하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
स्थिर करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
mengaitkan, atribusi, menyalahkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
toeschrijven, toeschrijving, toewijzen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
stabilizzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
zuschreiben, Zuschreibung, anlasten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
estabilizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
稳定
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
приписувати , атрибуція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
stabilizować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
приписывать , атрибуция , обвинять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
стабілізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
przypisywać, przypisanie, imputować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
stabilisieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
atribuir, atribución, imputar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ثبات دادن
تصویر ثبات دادن
стабилизировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
atribuir, atribuição, imputar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
kuhusisha, maelezo, kulaumu
دیکشنری فارسی به سواحیلی